دیشب داشتم به این فکر می‌کردم که ما آدما چقددددر همه چیزو به خودمون و دیگران سخت می‌کنیم!

با حرف نزدن، با حرف زدن!!، با تفکراتمون، با کنترل‌گریمون، با بالا اوردن احساساتمون روی طرف مقابل، با عادتمون به بله گفتن، با عادتمون به بله شنفتن

داشتم فکر می‌کردم که چقدددر می‌تونست زندگیامون راحت‌تر و قشنگ‌تر باشه اگه یذره آگاه‌تر می‌زیستیم :/

روح جمعی انسان، بیمار است

 

همین دیشب یکی از کتابای فریدون مشیری رو برداشتم و بازش کردم و این شعر اومد!

حرف بیشتری نمی‌زنم که نیازی به حرف بیشتر زدن نیست

 

من نمی‌دانم

-و همین درد مرا سخت می‌آزارد-

که چرا انسان

این دانا، این پیغمبر

در تکاپوهایش

-چیزی از معجزه آن‌سوتر-

ره نبرده‌ست به اعجاز محبت

چه دلیلی دارد؟

 

چه دلیلی دارد که هنوز

مهربانی را نشناخته است؟

و نمی‌داند در یک لبخند

چه شگفتی‌هایی پنهان است

 

من بر آنم که در این دنیا

خوب بودن

به خدا سهل‌ترین کار است

و نمی‌دانم

که چرا انسان

تا این حد

با خوبی بیگانه‌ست

 

و همین درد مرا سخت می‌آزارد


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یادداشت‌های چندوقت یکبار در مورد موضوعات سیاسی و‌ اجتماعی Anthony Brandon کشاورزان ایرانی lipomatic1234 پیکاسو هنر سریال ایرانی دبستان حضرت معصومه ده جشمه