کلافگی، سردرگمی، شلوغی و بی‌نظمیِ درونی.

به دنبال راهی برای فرار، سکوتی از اختیار.

 

چشم‌آذر می‌نواخت و من می‌شنیدم

او می‌نواخت و من می‌خندیدم :)

می‌نواخت و می‌رقصیدم

 

یک دست جام باده و یک دست زلف یار

رقصی چنین میانه‌ی میدانم آرزوست.

نه!

گوشی نوای آذر و گوشی سکوت عشق

رقصی چنین جدای رقیبانم آرزوست

 

رقصی آزاد از چهارچوب و قاعده

رقصی بدون مرز، از جنس لوده

 

آروم شدم؟

نسبتا

منظم شد ذهنم؟

نه زیاد!

 

------------------------

پ.ن.1: ناصر چشم‌آذر، باران عشق

پ.ن.2: چیزی که توی این مراقبه‌ها یاد گرفتم اینه که نباید ازش انتظار موهبت خاصی داشته باشم. هرکدوم موهبت خودشو داره! اگه به قصد آروم شدن -یا هر چیز دیگه‌ای- شروع به مراقبه کنم، کارم با روحِ مراقبه در تناقضه.

پ.ن.3: توی مراقبه توجهم به ابرازهای بدنیم هست. هیچ استاندارد خاصی نداریم! اگه می‌خواد به رقص در بیاد، به اشک در بیاد، یا هر ابراز دیگه‌ای، من پذیراشم :)


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پی موزیک آقای وبلاگ تولبد محتوا پرنده ی خیال اخبار ورزشی BOOYAH تور های لحظه آخری برکه ی نیلو امنیت معیار دانش