فروردین 98: (با این توضیح که ابتدای سال، بنده منزل نبودم بنا به دلایلی که فکر می‌کنم توی بهمن 97 توضیحشون دادم از خونه‌ی پدر اومده بودم بیرون.)

  • خوندن شدید و جدی برای کنکور روان‌شناسی و احساس پیری برای تغییر رشته :)))
  • 3 روز عید داشتم! رفتیم اصفهان با مادربزرگ و پدربزرگ و دوتا از دایی‌ها
اردیبهشت 98:
  • زندگی با خدایگان آپولو (کنکور) و عموش (هادس)(دغدغه‌های زیاااد). به در و دیوار زدنای پوزیدون () :)))

خرداد 98:

  • خستگی و استرس معمول روزهای قبل از کنکور.
  • هنوز هم با شدت قبل (و حتی بیشتر شاید!) درس خوندن و کنکور آزمایشی و تست و مرور و
  • دادن کنکور و تمام شدن یکی از بزرگ‌ترین دغدغه‌های اون بازه.
  • دید و بازدیدهای نوروزی بعد از کنکوری :))) تحلیل فیلم‌ها و کلاس‌ها و کلا تفریحات سالم و ناسالم :))
  • تجربه‌ی تنهایی سینما رفتن، شب‌مانی در بام و آویشن چینی :)
 
بهار سختی بود نه فقط بخاطر کنکورش! که علاوه بر اون، دغدغه‌های دیگه‌ای هم داشتم تو همون روزا.
اما به هر حال گذشت و انصافا بد هم نگذشت :) توی این "خوب گذشتن"ِ، دوستای عزیزتر از جان ژرفی (بخصوص پدرام) تاثیر خیلی بزرگی داشتن 3>
بزرگ‌تر شدم توش، فشارهای بیشتری رو تحمل کردم که توشون کمرم خم شد ولی نشکست

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

می خوام یادبگیرم کتاب و رمان مد و لباس یار خرید و فروش آلات موسیقی- آهنگسازی دعانویس بسیار قوی ایران,09053876440 Emily آشپزباشی رونق تولید